Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرنده
2 . گوشت پرنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
fowl
/faʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرنده
ماکیان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرنده
مترادف و متضاد
poultry
a variety of domestic fowl
انواع ماکیان اهلی
fowl such as turkeys and ducks
پرندگانی از قبیل بوقلمون و اردک
2
گوشت پرنده
گوشت ماکیان
1.These natives mostly eat fowls.
1. این افراد بومی غالبا گوشت پرنده میخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fourthly
fourth-year
fourth ventricle
fourth of july
fourth
fox
fox terrier
foxhound
foxy
foyer
کلمات نزدیک
fourthly
fourth of july
fourth
fourteenth
fourteen
fowler
fox
fox hunting
fox terrier
foxglove
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان