Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خراب
2 . مست و پاتیل
3 . ناشایست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
fucked up
/fˈʌkt ˈʌp/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fucked up]
[حالت عالی: most fucked up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خراب
ویران، نابود
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
messed up
ruined
1.I can't use it—it's completely fucked up beyond repair.
1. نمیتوانم از آن استفاده کنم؛ این بهطور کاملاً تعمیرنشدنی خراب است.
to get fucked up
خراب شدن
Our vacation plans got completely fucked up by the hurricane.
برنامههای تعطیلاتمان، توسط یک طوفان کاملاً خراب شد.
2
مست و پاتیل
نشئه
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
drunk
high
intoxicated
1.You guys were really fucked up at the party last night. Do you remember anything at all?
1. شما دیشب در مهمانی خیلی مست و پاتیل بودید. اصلاً چیزی یادتان میآید؟
3
ناشایست
نامناسب، منحرف
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
depraved
unseemly
1.That horror movie was fucked up. What kind of sicko comes up with that stuff?
1. آن فیلم ترسناک نامناسب بود. چه آدم روانیای به این جور چیزها فکر میکند؟
تصاویر
کلمات نزدیک
fucked out
fuckboy
divide up
dip into
fuck over
fuckshit
get the fuck out
dress-down
give a fuck
give a flying fuck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان