Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کاری را شروع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
get off the ground
/gɛt ɔf ðə graʊnd/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کاری را شروع کردن
پروژهای را آغاز کردن، شروع به موفق شدن کردن
1.A lot more money will be required to get this project off the ground.
1. پول بسیار زیادتری نیاز است برای اینکه این پروژه را آغاز کنیم.
توضیح درباره اصطلاح get off the ground
اصطلاح "از زمین بلند کردن" از فرستادن موشک به فضا گرفته شده است. اصطلاحا برای شروع کردن کاری استفاده می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
get off someone's tail
get off scott free
get off one's high horse
get off one's chest
get off one's back
get off to a rocky start
get on
get on a 30 b and get off after three stops.
get on a bus
get on one's high horse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان