[عبارت]

go downhill

/goʊ ˈdaʊnˈhɪl/

1 بدتر شدن در سرازیری افتادن، رو به ویرانی رفتن

مترادف و متضاد deteriorate
  • 1.Their marriage went downhill after the first child was born.
    1. زندگی زناشویی آنها بعد از به دنیا آمدن اولین فرزندشان بدتر شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان