[فعل]

to goad

/goʊd/
فعل گذرا
[گذشته: goaded] [گذشته: goaded] [گذشته کامل: goaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحریک کردن برانگیختن، آزار دادن

مترادف و متضاد prod provoke
  • 1.he was trying to goad her into a fight.
    1. او تلاش می‌کرد که او را به دعوا (کردن) تحریک کند [به دعوا برانگیزد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان