[اسم]

goalkeeper

/ˈgoʊlˌkiː.pər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دروازه‌بان

معادل ها در دیکشنری فارسی: دروازه‌بان گلر
مترادف و متضاد goalie goaltender keeper
  • 1.He was his college soccer team's goalkeeper.
    1. او دروازه‌بان تیم فوتبال کالجش بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان