[صفت]

grateful

/ˈgreɪtfəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more grateful] [حالت عالی: most grateful]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سپاسگزار قدردان، ممنون

معادل ها در دیکشنری فارسی: سپاسگزار شاکر ممنون متشکر قدردان
مترادف و متضاد indebted obliged thankful ungrateful
  • 1.In his letter, Waldo told how grateful he was for the loan.
    1. در نامه‌اش "والدو" گفت چقدر به خاطر وام سپاسگزار است.
  • 2.The majority of pupils felt grateful for Mr. Ash's help.
    2. اکثریت دانش‌آموزان به خاطر کمک‌های آقای "اش" قدردان بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان