Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کسب کردن
2 . چندشآور
3 . ناخالص
4 . قبیح
5 . چاق و زشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to gross
/groʊs/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: grossed]
[گذشته: grossed]
[گذشته کامل: grossed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کسب کردن
درآمد داشتن، بدست آوردن (پول)
مترادف و متضاد
earn
1.He grosses over a million dollars a month.
1. او در ماه بیش از 1 میلیون دلار درآمد دارد.
2.The film went on to gross $8 million.
2. آن فیلم 8 میلیون دلار کسب کرد (فروخت).
[صفت]
gross
/groʊs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: grosser]
[حالت عالی: grossest]
2
چندشآور
تهوعآور، بسیار بد
informal
مترادف و متضاد
disgusting
1.That food smells gross!
1. آن غذا بوی تهوعآوری میدهد!
3
ناخالص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناخالص
gross profit
سود ناخالص
4
قبیح
نابهنجار، شنیع
gross behavior
رفتار شنیع
5
چاق و زشت
خپل و بدریخت
disapproving
تصاویر
کلمات نزدیک
grope
groovy
groove
groomsman
grooming
gross domestic product
gross margin
gross misconduct
gross national product
gross negligence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان