Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دور شدن (احساسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to grow apart
/groʊ əˈpɑrt/
فعل ناگذر
[گذشته: grew apart]
[گذشته: grew apart]
[گذشته کامل: grown apart]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دور شدن (احساسی)
از صمیمیت کم شدن، فاصله گرفتن
1.As we got older we just grew apart.
1. بزرگتر که شدیم، بیشتر از هم فاصله گرفتیم [از صمیمیتمان کم شد].
2.Since moving to London, he’s grown apart from many of his friends.
2. از زمان نقلمکان به لندن، او از بسیاری از دوستانش دور شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
go without
go together
go in for
go down with
get down to
grow out of
hand in
hang on to
head for
hit back
کلمات نزدیک
goof off
ass out
ass in a sling
have a hair across ass
go together
grow on
ass over tit
hack into
ass-licker
asswipe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان