[فعل]

to growl

/graʊl/
فعل ناگذر
[گذشته: growled] [گذشته: growled] [گذشته کامل: growled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرخر کردن (سگ) دندان نشان دادن

  • 1.The dog growled at the stranger.
    1. آن سگ به آن غریبه خرخر کرد.

2 با خشم صحبت کردن با پرخاش گفتن

  • 1.‘Who are you?’ he growled at the stranger.
    1. او با خشم به (فرد) غریبه گفت: «تو کی هستی؟»
[اسم]

growl

/graʊl/
قابل شمارش

3 خرخر (سگ)

  • 1.The dog gave a low growl.
    1. آن سگ خرخر بمی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان