Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خرخر کردن (سگ)
2 . با خشم صحبت کردن
3 . خرخر (سگ)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to growl
/graʊl/
فعل ناگذر
[گذشته: growled]
[گذشته: growled]
[گذشته کامل: growled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خرخر کردن (سگ)
دندان نشان دادن
1.The dog growled at the stranger.
1. آن سگ به آن غریبه خرخر کرد.
2
با خشم صحبت کردن
با پرخاش گفتن
1.‘Who are you?’ he growled at the stranger.
1. او با خشم به (فرد) غریبه گفت: «تو کی هستی؟»
[اسم]
growl
/graʊl/
قابل شمارش
3
خرخر (سگ)
1.The dog gave a low growl.
1. آن سگ خرخر بمی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
growing pains
growing
grower
growbag
grow up
grown
grown-up
growth
growth industry
groyne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان