[صفت]

grown-up

/ˌgrəʊnˈʌp/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more grown-up] [حالت عالی: most grown-up]

1 بالغ بزرگ (سال)

معادل ها در دیکشنری فارسی: بالغ بزرگ
  • 1.She has two grown-up children who work in the family business.
    1. او دو فرزند بالغ دارد که در شغل خانوادگی مشغول به کار هستند.
  • 2.What do you want to be when you're grown-up?
    2. وقتی بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی؟
[اسم]

grown-up

/ˌgrəʊnˈʌp/
قابل شمارش

2 بزرگسال

معادل ها در دیکشنری فارسی: بزرگسال بزرگسال بالغ
  • 1.Ask a grown-up to help you.
    1. از یک بزرگسال درخواست کمک کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان