[اسم]

grub

/grʌb/
قابل شمارش

1 شفیره کرم حشره، لارو

مترادف و متضاد larva
  • 1.The grub becomes a fully grown beetle.
    1. شفیره به سوسکی کاملا بالغ تبدیل می‌شود.

2 غذا

informal
مترادف و متضاد food
  • 1.Grub's up!
    1. غذا آماده است!
  • 2.They serve good grub there.
    2. آنها آنجا غذای خوبی سرو می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان