[صفت]

gruff

/ɡrʌf/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: gruffer] [حالت عالی: gruffest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خشن و گرفته (صدا) زمخت

  • 1.His voice became gruff.
    1. صدایش زمخت و گرفته شد.

2 عبوس ترش‌رو، بداخلاق

مترادف و متضاد unfriendly
  • 1.Beneath his gruff exterior, he's really very kind-hearted.
    1. ورای ظاهر عبوسش، او واقعاً بسیار مهربان است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان