[فعل]

to halve

/hæv/
فعل گذرا
[گذشته: halved] [گذشته: halved] [گذشته کامل: halved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دونیم کردن به دو بخش برابر تقسیم کردن

  • 1.There were two of us, so I halved the orange.
    1. دو نفر بودیم، بنابراین پرتقال را به دونیم کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان