Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سلاح کمری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
handgun
/ˈhændˌgʌn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سلاح کمری
تفنگ، تپانچه، هفت تیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هفتتیر
تپانچه
1.My dad's handgun is over there.
1. سلاح کمری [تفنگ] پدرم آنجاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
handful
handcuffs
handcuff
handcrafted
handcart
handheld
handicap
handicapped
handicraft
handily
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان