[صفت]

handicapped

/ˈhændikæpt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more handicapped] [حالت عالی: most handicapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معلول ناتوان

معادل ها در دیکشنری فارسی: معلول
مترادف و متضاد disabled
  • 1.a visually handicapped child
    1. یک کودک ناتوان از لحاظ بینایی [نابینا]
  • 2.The accident left him physically handicapped.
    2. تصاودف باعث شد او معلول جسمی شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان