[صفت]

hard-wired

/hˈɑːɹdwˈaɪɚd/
قابل مقایسه

1 از لحاظ سخت‌افزاری سیستم‌بندی شده (کامپیوتر)

2 سیم‌کشی شده

3 تنظیم‌شده طراحی‌شده، تعبیه‌شده

  • 1.The desire to communicate seems to be hard-wired into our brains.
    1. اشتیاق به برقراری ارتباط ظاهراً در ذهن‌های ما تعبیه شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان