[اسم]

hardball

/ˈhɑːrdbɔːl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عمل سخت و بی‌رحمانه رفتار بدون ملاحظه

to play hardball
سخت و بی‌رحمانه عمل کردن/رفتار کردن
  • I want us to play hardball on this issue.
    من از همگی درخواست دارم که بر سر این مسئله سخت و بدون رحم عمل کنیم.
hardball politics
سیاست بدون ملاحظه [بی‌رحمانه]

2 بازی بیسبال

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان