Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سنگینوزن
2 . سنگین
3 . محکم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
hefty
/ˈhefti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: heftier]
[حالت عالی: heftiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنگینوزن
درشتاندام
1.Her brothers were both hefty men.
1. برادرهای او هر دو مردانی درشتاندام بودند.
2
سنگین
زیاد
informal
مترادف و متضاد
large
1.She will have to pay a pretty hefty fine if she is caught.
1. او اگر دستگیر شود، مجبور خواهد شد جریمه سنگینی بپردازد.
2.They sold it easily and made a hefty profit.
2. آنها بهآسانی آن را فروختند و سود زیادی کردند.
3
محکم
با فشار، با زور
1.He gave the door a hefty kick.
1. او محکم به در لگد زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
heel!
heel
heehaw
heedless
heed
hegemony
hegira
heidegger
heidi
heifer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان