Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . [ضمیر انعکاسی سوم شخص مونث]
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[ضمیر]
herself
/hərˈself/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
[ضمیر انعکاسی سوم شخص مونث]
خودش، به خودش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خودش
1.She fell and hurt herself.
1. افتاد و به خودش صدمه [آسیب] زد.
2.She herself told me the news.
2. او، خودش، به من آن خبر را گفت.
3.She kept telling herself that nothing was wrong.
3. او همینطور به خودش می گفت که هیچ اتفاق بدی نیفتاده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hers
herringbone
herring gull
herring
herrera
hertz
hesitant
hesitate
hesitation
het up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان