Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درنگ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hesitation
/ˌhɛzəˈteɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درنگ
تعلل، تردید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تردید
تعلل
درنگ
مکث
1.I don't understand your hesitation.
1. (دلیل) درنگ تو را درک نمیکنم [نمیفهمم].
2.They agreed without hesitation.
2. آنها، بدون درنگ پذیرفتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hesitate
hesitant
hertz
herself
hers
het up
heterodox
heterogeneous
heterosexual
heterosexuality
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان