Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تلافی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hit back
/hɪt bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: hit back]
[گذشته: hit back]
[گذشته کامل: hit back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تلافی کردن
متقابلاً جواب دادن
مترادف و متضاد
retaliate
1.In a TV interview she hit back at her critics.
1. در یک مصاحبه تلویزیونی، او متقابلاً جواب منتقدینش را داد.
2.In tonight’s speech, the attorney general is expected to hit back at his critics.
2. در سخنرانی امشب، دادستان کل قرار است جواب منتقدینش را بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
head for
hang on to
hand in
grow out of
grow apart
hit on
hit upon
improve on
join in
join up
کلمات نزدیک
hit a nerve
hit
histrionics
histrionic
history
hit it off
hit list
hit man
hit off
hit out at
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان