[صفت]

horrid

/ˈhɔrəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: horrider] [حالت عالی: horridest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترسناک وحشتناک، به شدت ناخوشایند

معادل ها در دیکشنری فارسی: فجیع
informal old use
مترادف و متضاد awful horrible horrifying terrible agreeable pleasant
  • 1.Janey avoided staring at the horrid man's face.
    1. "جینی" از نگاه کردن به چهره ترسناک مرد طفره می‌رفت.
  • 2.When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid.
    2. وقتی "ماری" خوب بود، واقعا خوب بود اما وقتی بد بود، بسیار وحشتناک می‌شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان