Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اسبسواری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
horseback riding
/ˈhɔrsˌbæk ˈraɪdɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسبسواری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسبسواری
1.She goes horseback riding on Saturdays.
1. او شنبهها به اسبسواری میرود.
تصاویر
کلمات نزدیک
horseback
horse-trading
horse-riding
horse-racing
horse-drawn
horsebox
horsefeathers!
horseman
horsemanship
horseplay
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان