[اسم]

housing

/ˈhaʊzɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مسکن [وابسته به خانه]

معادل ها در دیکشنری فارسی: مسکن
  • 1.They invest in housing.
    1. آن‌ها، در مسکن(سازی) سرمایه‌گذاری می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان