Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به هم چسبیدن (از ترس، سرما و ...)
2 . حلقه اتحاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to huddle
/ˈhʌdəl/
فعل ناگذر
[گذشته: huddled]
[گذشته: huddled]
[گذشته کامل: huddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به هم چسبیدن (از ترس، سرما و ...)
حلقه زدن، چمباتمه زدن، خود را جمع کردن
مترادف و متضاد
huddle up
1.We huddled together for warmth.
1. برای گرما [برای گرم شدن]، به هم چسبیدیم.
[اسم]
huddle
/ˈhʌdəl/
قابل شمارش
2
حلقه اتحاد
اجتماع افراد یک تیم
تصاویر
کلمات نزدیک
huckleberry
hubris
hubcap
hubbub
hubble
hudson
hue
hue and cry
huff
huff and puff
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان