[فعل]

to huddle

/ˈhʌdəl/
فعل ناگذر
[گذشته: huddled] [گذشته: huddled] [گذشته کامل: huddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به هم چسبیدن (از ترس، سرما و ...) حلقه زدن، چمباتمه زدن، خود را جمع کردن

مترادف و متضاد huddle up
  • 1.We huddled together for warmth.
    1. برای گرما [برای گرم شدن]، به هم چسبیدیم.
[اسم]

huddle

/ˈhʌdəl/
قابل شمارش

2 حلقه اتحاد اجتماع افراد یک تیم

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان