[فعل]

to huff

/hʌf/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: huffed] [گذشته: huffed] [گذشته کامل: huffed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با عصبانیت یا رنجش گفتن

  • 1.‘Well, nobody asked you,’ she huffed.
    1. او با عصبانیت گفت: «خب، هیچکس از تو نپرسید.»
[اسم]

huff

/hʌf/
قابل شمارش

2 رنجش دلخوری

informal
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان