Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بغل کردن
2 . آغوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hug
/hʌg/
فعل گذرا
[گذشته: hugged]
[گذشته: hugged]
[گذشته کامل: hugged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بغل کردن
در آغوش گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در آغوش کشیدن
در آغوش گرفتن
بغل کردن
مترادف و متضاد
cuddle
embrace
hold
to hug somebody
کسی را بغل کردن
Hug me and tell me that you love me.
بغلم کن و بگو که دوستم داری.
[اسم]
hug
/hʌg/
قابل شمارش
2
آغوش
بغل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آغوش
بغل
مترادف و متضاد
embrace
1.Your hug means a world to me.
1. آغوشت برای من یک دنیا ارزش دارد.
to give somebody a hug
کسی را بغل کردن
Come and give me a hug.
بیا و مرا بغل کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
huffy
huff and puff
huff
hue and cry
hue
huge
hugely
hugh
hughes
huh
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان