Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیماری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
illness
/ˈɪl.nəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیماری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیماری
ناخوشی
مریضی
مرض
کسالت
مترادف و متضاد
disease
sickness
good health
1.He died at home after a long illness.
1. او پس از یک بیماری طولانی، در خانه فوت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
illiterate
illiteracy
illinois
illicit
illegitimate
illogical
illogicality
illuminate
illuminated
illuminating
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان