[فعل]

to impair

/ɪmˈpeə/
فعل گذرا
[گذشته: impaired] [گذشته: impaired] [گذشته کامل: impaired]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آسیب رساندن ضعیف کردن

مترادف و متضاد damage injure weaken enhance
  • 1.Alcohol seriously impair the functioning of the brain.
    1. الکل به طور جدی به عملکرد مغز آسیب می رساند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان