Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تاثیر
2 . تاثیر داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
impact
/ˈɪmpækt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تاثیر
اثر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اثر
افاقه
impact of something
تاثیر چیزی
the environmental impact of tourism
تاثیر زیستمحیطی گردشگری
impact on somebody/something
تاثیر روی کسی/چیزی
1. Her speech made a profound impact on everyone.
1. سخنرانی او تاثیر عمیقی روی همه گذاشت.
2. The anti-smoking campaign had made quite an impact on young people.
2. کمپین ضد سیگار، تاثیر بسیار زیادی بر جوانان داشت [گذاشته بود].
[فعل]
to impact
/ˈɪmpækt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: impacted]
[گذشته: impacted]
[گذشته کامل: impacted]
صرف فعل
2
تاثیر داشتن
تاثیر گذاشتن
to impact on/upon something
تاثیر داشتن در/بر چیزی
Rising interest rates are sure to impact on the housing market.
افزایش نرخ بهره مطمئنا در بازار مسکن تاثیر داشته است.
to impact something
چیزی را تحت تاثیر قرار دادن
The company's performance was impacted by the high value of the pound.
عملکرد شرکت توسط ارزش بالای پوند تحت تاثیر قرار گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
imp
immutable
immunology
immunologist
immunize
impair
impaired
impairment
impale
impart
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان