[فعل]

to impersonate

/ɪmˈpɜrsəˌneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: impersonated] [گذشته: impersonated] [گذشته کامل: impersonated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خود را به جای کسی جا زدن جعل هویت کردن

  • 1.it's a very serious offence to impersonate a police officer.
    1. خود را به جای یک افسر پلیس جا زدن، جرم بسیار سنگینی [جدی] است.

2 ادای کسی را درآوردن (برای شوخی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: ادا درآوردن ادای کسی را درآوردن
  • 1.Alec Baldwin impersonated Trump perfectly.
    1. "الک بالدوین"، به طور بی‌نقصی ادای "ترامپ" را درآورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان