Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحمیل
2 . هر چیز تحمیلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
imposition
/ɪmpəzˈɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحمیل
اجبار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحمیل
2
هر چیز تحمیلی
بار، زحمت
تصاویر
کلمات نزدیک
imposing
imposed
impose
importune
importunate
impossibility
impossible
impossibly
impostor
imposture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان