[اسم]

improvisation

/ˌɪmprɑvɪˈzeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بداهه‌‌نوازی بداهه‌گویی، بداهه‌نویسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارتجال بداهه‌نوازی
  • 1.she specializes in improvisation on the piano.
    1. او در بداهه‌نوازی با پیانو تخصص دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان