[صفت]

imprudent

/ɪmˈpruːdnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more imprudent] [حالت عالی: most imprudent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی احتیاط بی تدبیر، بی فکر

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌احتیاط نابخردانه
مترادف و متضاد not careful unwise careful
  • 1.It would be imprudent to invest all your money in one company.
    1. بی تدبیری است اگر تمام پول هایتان را در یک شرکت سرمایه گذاری کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان