[صفت]

inconvenient

/ɪn.kənˈviːn.jənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inconvenient] [حالت عالی: most inconvenient]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زحمت‌آور بی‌موقع، نامناسب

مترادف و متضاد convenient
  • 1.I'm sorry, I seem to have called at an inconvenient time.
    1. متأسفم، به نظر بی‌موقع تماس گرفته‌ام [متأسفم، به نظر در زمان نامناسبی تماس گرفتم].
inconvenient measures
اقدامات زحمت‌آور [دشوار]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان