Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستگاه پرورش اطفال زودرس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
incubator
/ˈɪŋkjubeɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستگاه پرورش اطفال زودرس
1.Their baby was so small she spent three weeks in an incubator before going home.
1. نوزاد آنها انقدر کوچک بود که قبل از رفتن به خانه سه هفته در دستگاه ماند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
incubate
incrimination
incremental
increment
incredibly
inculpation
indecisive
indefinite
indefinitely
indemnify
کلمات نزدیک
incubation period
incubation
incubate
incriminate
incremental
incumbent
incur
incurable
incurably
incursion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان