[اسم]

incubator

/ˈɪŋkjubeɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستگاه پرورش اطفال زودرس

  • 1.Their baby was so small she spent three weeks in an incubator before going home.
    1. نوزاد آنها انقدر کوچک بود که قبل از رفتن به خانه سه هفته در دستگاه ماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان