Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . متحمل شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to incur
/ɪnˈkɜr/
فعل گذرا
[گذشته: incurred]
[گذشته: incurred]
[گذشته کامل: incurred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
متحمل شدن
بالا آوردن (مفهوم منفی)، موجب شدن
1.I will pay any expenses incurred.
1. من تمام هزینههای بالا آمده را پرداخت خواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
incumbent
incubator
incubation period
incubation
incubate
incurable
incurably
incursion
indebted
indecency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان