[صفت]

indebted

/ɪnˈdetɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more indebted] [حالت عالی: most indebted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مدیون ممنون، قدردان

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدهکار مرهون مدیون
formal
مترادف و متضاد grateful
  • 1.I am deeply indebted to my family for all their help.
    1. من بسیار مدیون خانواده‌ام هستم به خاطر تمام کمک‌هایشان.

2 بدهکار مقروض، وام‌دار

معادل ها در دیکشنری فارسی: مقروض
a list of the most indebted nations
لیستی از بدهکارترین کشور‌ها
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان