[اسم]

independence

/ˌɪn.dɪˈpen.dəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استقلال

  • 1.It's important that parents allow their children some independence.
    1. مهم است که والدین به فرزندانشان کمی اجازه استقلال بدهند.
  • 2.Mexico gained its independence from Spain in 1821.
    2. مکزیک در سال 1821 استقلال خود را از اسپانیا به دست آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان