[اسم]

innuendo

/ɪnjuˈɛndoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اشاره کنایه

معادل ها در دیکشنری فارسی: گوشه کنایه
مترادف و متضاد implication insinuation
  • 1.During the debate, the politician made several innuendos about the sexual activities of his opponent.
    1. طی مناظره، این سیاستمدار اشاره هایی به فعالیت های جنسی رقیبش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان