Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اشاره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
innuendo
/ɪnjuˈɛndoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اشاره
کنایه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گوشه
کنایه
مترادف و متضاد
implication
insinuation
1.During the debate, the politician made several innuendos about the sexual activities of his opponent.
1. طی مناظره، این سیاستمدار اشاره هایی به فعالیت های جنسی رقیبش کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
innovator
innovative
innovation
innovate
innocuous
innumerable
inoculate
inoculation
inoffensive
inopportune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان