[صفت]

insipid

/ɪnˈsɪpɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more insipid] [حالت عالی: most insipid]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌مزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدمزه بی‌مزه
disapproving
مترادف و متضاد flavourless tasteless unflavoured
a cup of insipid coffee
فنجانی قهوه بی‌مزه

2 ملالت‌بار کسل‌کننده، خسته‌کننده

disapproving
مترادف و متضاد boring dull
  • 1.After an hour of insipid conversation, I left.
    1. بعد از یک ساعت مکالمه خسته‌کننده، من رفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان