[اسم]

intermission

/ˌɪnt.ərˈmɪʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 میان پرده (نمایش و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آنتراکت میان‌پرده
مترادف و متضاد break cessation interlude interval
  • 1.The show "Zorro" had only one intermission of 20 minutes.
    1. نمایش "زرو"، تنها یک میان پرده‌ی 20 دقیقه‌ای داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان