[فعل]

to intimidate

/ɪnˈtɪmɪdeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: intimidated] [گذشته: intimidated] [گذشته کامل: intimidated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترساندن مرعوب کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مرعوب کردن متوحش ساختن
  • 1.He's trying to intimidate you. If you ignore him, hopefully he'll stop.
    1. او دارد سعی می کند تو را بترساند. اگر به او بی توجهی کنی انشاءالله دست بر می دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان