Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صمیمی
2 . دوست صمیمی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
intimate
/ˈɪntɪmət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intimate]
[حالت عالی: most intimate]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صمیمی
نزدیک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخت
خودمانی
صمیمانه
صمیمی
مترادف و متضاد
close
1.intimate friends
1. دوستان صمیمی
2.We're not on intimate terms with our neighbors.
2. مار رابطه نزدیکی با همسایه هایمان نداریم.
[اسم]
intimate
/ˈɪntɪmət/
قابل شمارش
2
دوست صمیمی
دوست نزدیک
formal
1.He was a wartime minister and intimate of Churchill.
1. او وزیر دوره جنگ و دوست صمیمی چرچیل بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
intimacy
intifada
intestines
intestine
intestinal worm
intimately
intimation
intimidate
intimidated
intimidating
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان