[اسم]

isolation

/ˌaɪsəˈleɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انزوا کناره‌گیری، تنهایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انزوا گوشه‌نشینی
  • 1.After all the visitors had left, she experienced a feeling of complete isolation.
    1. بعد از اینکه تمام بازدیدکنندگان رفتند، او کاملا احساس تنهایی کرد.
  • 2.The prisoner had been kept in isolation for three days.
    2. آن زندانی به مدت سه روز، در انزوا نگهداری شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان