Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انزوا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
isolation
/ˌaɪsəˈleɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انزوا
کنارهگیری، تنهایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انزوا
گوشهنشینی
1.After all the visitors had left, she experienced a feeling of complete isolation.
1. بعد از اینکه تمام بازدیدکنندگان رفتند، او کاملا احساس تنهایی کرد.
2.The prisoner had been kept in isolation for three days.
2. آن زندانی به مدت سه روز، در انزوا نگهداری شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
isolated
isolate
isobar
isle
islander
isolationism
isosceles
isosceles triangle
isotope
isp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان