Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ملاقه
2 . غذا کشیدن (با ملاقه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ladle
/ˈleɪ.dəl/
قابل شمارش
1
ملاقه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبگردان
چمچه
ملاقه
کفچه
1.She dipped the ladle into the soup.
1. او ملاقه را درون سوپ کرد [ملاقه را در سوپ فرو کرد].
[فعل]
to ladle
/ˈleɪ.dəl/
فعل گذرا
[گذشته: ladled]
[گذشته: ladled]
[گذشته کامل: ladled]
صرف فعل
2
غذا کشیدن (با ملاقه)
1.Ladle the soup.
1. سوپ را با ملاقه بکشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
ladies’ man
ladies' room
ladies and gentlemen!
laden
laddie
lady
lady-in-waiting
ladybird
ladybug
ladykiller
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان