[اسم]

lane

/leɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باند مسیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: مسیر
  • 1.He’ll be running in lane 2.
    1. او در مسیر (شماره) 2 خواهد دوید.
to change lanes
باند عوض کردن
  • That idiot changed lanes without signalling.
    آن احمق بدون راهنما زدن باند عوض کرد.
the inside/middle/outside lane
باند کندرو/وسط/سرعت
  • Use the outside lane for overtaking only.
    از باند سرعت فقط برای سبقت گرفتن استفاده کنید.
three-lane motorway/highway/road
بزرگراه/بزرگراه/خیابان سه‌بانده
the fast/slow lane
باند سرعت/کندرو
  • Cars in the fast lane were travelling at over 80 miles an hour.
    اتومبیل‌ها در باند سرعت داشتند با سرعت بیش از 80 مایل در ساعت سفر می‌کردند.
a bike lane
مسیر دوچرخه
  • A bike lane expansion project is going on here.
    یک پروژه توسعه مسیر دوچرخه اینجا در حال انجام است.

2 کوره‌راه

  • 1.the murder had happened in a quiet lane.
    1. قتل در یک کوره راه ساکت رخ داده بود.
country lane
کوره‌راه روستایی
  • He drives too fast along those narrow, country lanes.
    او در آن کوره‌راه‌های باریک روستایی زیادی سریع می‌راند.

3 خیابان کوچه

معادل ها در دیکشنری فارسی: کوی کوچه
  • 1.He passed through a network of alleys and back lanes.
    1. او از شبکه‌ای از کوچه‌ها و خیابان‌های پشتی گذشت.
  • 2.The Hilton Hotel is in Park Lane.
    2. هتل هیلتون در خیابان "پارک" است.

4 لاین (دو و میدانی، شنا و ...)

  • 1.How many lanes are in track and field?
    1. در ورزش دو و میدانی چند لاین وجود دارد؟
  • 2.There is a 20-lane bowling alley in this neighborhood.
    2. یک سالن بولینگ بیست لاینی در این محله وجود دارد.

5 لِین (نام خانوادگی) (Lane)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان