[اسم]

language

/ˈlæŋ.gwɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زبان

معادل ها در دیکشنری فارسی: زبان لسان
مترادف و متضاد speech tongue
to speak a language
به زبانی صحبت کردن
  • How many languages do you speak?
    به چند زبان صحبت می‌کنی؟ [به چند زبان می‌توانی صحبت کنی؟]
first/second language
زبان اول/زبان دوم
  • Italian is my first language.
    ایتالیایی زبان اول [مادری] من است.
to have a good command of a language
تسلط خوبی به یک زبان داشتن
  • She has a good command of the Spanish language.
    او تسلط خوبی به زبان اسپانیایی دارد.
literary/poetic language
زبان ادبی/شاعرانه
  • The story is written in poetic language.
    این داستان به زبان ادبی نوشته شده است.
American Sign Language
زبان اشاره امریکایی
  • Is American Sign Language different from other sign languages?
    آیا زبان اشاره امریکایی با زبان‌های اشاره دیگر متفاوت است؟
the English/official ... language
زبان انگلیسی/زبان رسمی ...
  • The English language is the official language of the UK.
    زبان انگلیسی، زبان رسمی بریتانیا است.
واژه language به معنای "زبان" نظامی قراردادی از آواها و نشانه‌های کلامی یا نوشتاری است که انسانهای متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص برای نمایش و فهم ارتباطات و اندیشه‌هایشان از آن استفاده می‌کنند. مثلا:
"the Japanese language" (زبان ژاپنی)
".Italian is my first language" (ایتالیایی زبان اول [مادری] من است.)
"a study of language acquisition in two-year-olds" (بررسی فراگیری زبان در بچه‌های دو ساله)
واژه language به سبک خاصی از گفتار یا نوشتار نیز اطلاق می‌شود. مثلا:
"literary language" (زبان ادبی)
"legal language" (زبان حقوقی)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان