[فعل]

to lay down

/lˈeɪ dˈaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: laid down] [گذشته: laid down] [گذشته کامل: laid down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زمین گذاشتن (روی چیزی) گذاشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زمین گذاشتن نهادن گذاشتن
مترادف و متضاد put down
  • 1.She laid the book down on the table.
    1. او کتاب‌ها را روی میز گذاشت.

2 وضع کردن (قانون و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: وضع کردن شرط کردن مقرر کردن
  • 1.You can't lay down hard rules.
    1. شما نمی‌توانید قوانین سخت وضع کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان